- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است این راه، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است احساس من این است که خورشید نزدیک است هر چند تا خورشید راهی دور را دارم در شهرم اما شعـبهای از نـور را دارم با اینکه از این خـاک هـستم اهل ایرانم در خــانــهام بـر خـان آل الله مـهــمـانـم عـمریست زیر دین سـلـطان خـراسانم در شهر تهران نیز این را خوب میدانم روزیخور لطف حضور یک کریمم من چون میهـمان خان شاه عبدالعـظیمم من ما از شـراب گـندم این خـطه مِی داریم از این شراب ناب، مستیها ز پی داریم دیگر هوای جنت و فردوس، کی داریم؟ وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم دُرّی ز دریـای ولا را در صدف داریم یکجا مدینه، کربلا، مشهد، نجـف داریم هـمسایه زیر سایهات عـمریست آرامم از کـودکی جـلـد تو و این دانـه و رامـم با آب سـقـا خـانـههـایت تـر شـده کـامـم شبهای جمعه در حریمت گرم احرامم شبهای جـمعه روضهدار اهل تهـرانی با زائـران یا نـور یا قـدوس میخـوانـی عبدالعظیمی و تو را تعظیم، مرسوم است هرکس که منکر شد تو را از فیض محروم است اوج مقـامـاتت برای شیعه معـلـوم است در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است با چـار معـصوم زمانت همنـفـس بودی بعد از امامـانت برای شیـعـه بس بودی تو کیستی که از سراپایت خدا جاریست در غـربت نام تو حسّی آشنا جاریست در گلشن جود تو عطر مجتبی جاریست در هر سلام زائرانت کـربلا جاریست ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
هـستـیـم ما گـدای امـامـان بیحـرم پـایـنـده از دعـای امـامـان بیحـرم شـوق کـبـوتر دل ما شـیـعـیان شده پـرواز در هـوای امـامـان بیحـرم شکر خدا که روزیِ خود را گرفتهایم از سـفـرۀ عـطـای امامـان بیحـرم پُـر میشود ز هـیـزم دوزخ مسلـماً قلبی که نیست جای امامان بیحرم ما از حساب روز قیامت رها شویم بـا یک نـخ عـبـای امامـان بیحـرم شد منصب حقیقی هر شیعه نوکر و گـریـهکـنِ عـزای امـامـان بیحـرم اینان شهید کینه و زهـر جـفـا شدند جـانهـای ما فـدای امامـان بیحرم در زندگی غریب و پس از مرگ هم غریب کم نیست غُصّههای امامان بیحرم نه سایبان، نه صحن و سرا و نه خادمی غـم گـشـته آشـنـای امامـان بیحرم دلهای ما به کوری آل سعود پست شد صحن با صفای امامان بیحرم گویا خـراب شد حرم با صفـایـشان تا دل شـود سـرای امـامان بی حرم ایوان طلا و صحن و ضریحی میان قلب شد سـاخـتـه بـرای امـامـان بیحرم
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام و روضۀ امام مجتبی
ندارد روضهخوانی در جَـوارش نـبـاشـد سـایـهبـانـی بـر مـزارش بقـیعش خـلـوت است امّا نشـسـته زنـی بـا چـادری خـاکی کـنارش عجب آهـی بـه لـب دارد بـمـیـرم سراسـر روضه باشد روزگارش هــنــوز اِنـگــار دارد ردِّ پــایــی بـه رویِ چــادرِ غـرقِ غــبـارش به سیـنه میزند در صحنِ خاکی بــه یــــادِ راز دارِ بــیقــــرارش بـه زیـرِ مـعـجـرِ خـاکـی گـمـانـم که باشد لَختهخون بر گوشوارَش دعـایِ نـدبـه میخـوانـد کـنـارِ... مــزارِ خــاکـیِ شــبزنــدهدارش
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در سالروز تخریب قبور ائمه بقیع
عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی دادی جـوابم را تـو بیچـون و چـرا اما چون و چرا کردم مرا وقتی صدا کردی ای وای از آن نیمهشبهایی که آقا جان من خواب بودم تو به حالم گریهها کردی من که همیشه جای مرهم، درد تو بودم مانـدم بـرای چه تو دردم را دوا کردی دورت بگـردم من، فـقـط بـین رفـیـقـانم حـق رفـاقـت را تـو جـانـانـه ادا کـردی از یـاد بُـرم عــزّت مـن از کـجـا بــوده از بس به این سائل عطای بیریا کردی غم نیست گر بسته است بر رویم همه درها وقتی درِ رحمت به روی من، تو وا کردی آقـا دعـا کـن زنـده بـاشم من بـبـیـنـم که تو در مـدیـنـه چـار تا جـنّـت بنا کردی جــانـم فــدای ســفــره امالــبـنـیـنـی کـه هر صبح شنبه در مدینه تو به پا کردی
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
دستی رسید و جـنّتِ ما را خراب کرد آن آسـتــانِ دفـعِ بــلا را خــراب کـرد لعنت بر آن کسی که برافراشت کینه را لعنت بر آنکه حالِ خـدا را خراب کرد یکبار، اصلِ آیـهٔ تـطـهـیر را نخـواند آلوده بود و صحن و سرا را خراب کرد کعـبه دلـش شکـست همینکه قـبـیلهای قـبـرِ چـهـار؛ قـبـلـهنـما را خراب کرد وهــابـیـت ادامــهٔ راهِ ســقــیــفــه بــود وقتی بقـیعِ غـرقِ صفـا را خراب کرد غصبِ فدک نـتیـجهٔ آن میشود هـمین غصبِ فـدک بنـایِ وفـا را خراب کرد غصبِ فدک به روزِ دهم، هم نکرد رحم انداخت نیزه! خاطرهها را خراب کرد پیـش پدر چند قـدم راه رفت و رفت... چشم حسود، حال و هوا را خراب کرد غصبِ فدک به نام علی کینه داشت! پس سر را شکست و لحنِ صدا را خراب کرد تیری که عمقِ حنجرِ شهزاده را شکافت حـالِ اذانِ کـرب و بـلا را خراب کرد غـصـبِ فـدک رسید به گـودالِ قـتلگاه خنجـر کشید و نظمِ قـفا را خراب کرد
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
بایـد بگـویم از غـم هـجـران این حرم از غـربت مـسـافـر گـریـان این حـرم باید بگـویم از غـم جـانـکـاه این دیـار از جان رفـته؛ از دل جـانان این حرم باید بسوزم از دل و از جان به اشک و آه با داغ غـربت و دل ویـران این حـرم چشم حسودِ دشمن دون عاقبت گرفت با دست فتنههای خودش جان این حرم اما دلـم هـمیـشه به آیـنده روشن است میبـینم عاقبت سر و سامان این حرم میبـینم عـاقـبت که شده نقـش قـابها آئـیــنـۀ ضـریـح خـراسـان ایـن حــرم این خاک بیحرم، حرمی ناب میشود روشن شود چـراغ شـبـستان این حرم خـواهد شـنـید گـوش تـمـامی خاکـیان از این دیار ذکـر حسن جان این حرم حک میشود دوباره به کوری دشمنان بـر آســتـانـه نـام امـامــان ایـن حــرم آخر به دست شیعه حرم میشود بهشت گـل میکـند دوبـاره گـلستان این حرم
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
زمین از ظلم، غم دارد که اینجا آسمان خاکیست به باطن آسمانِ هفتم ست و در عیان خاکیست قنوتی نیست از دستی و از گلدستهای اینجا که زانوی زیارتنامه در این آستان خاکیست اذان را از بلنـدای مناره گـوش باید داد ولی صد حیف نام اعظم و نام اذان خاکیست نمیدانم چرا ویرانه، حتما حکمتی دارد و شاید که قبور اینجا برای امتحان خاکیست یقیناً مجتبی از فـاطـمه پیـشی نمیگـیرد نمیخواهد مزاری، تا که قبر بینشان خاکیست بقیع و گودیِ گودال را مأوای ما کردند برای دستگیری تاج سرها، جسمشان خاکیست
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
سـینه شد از داغ تو لبـریز از فـریادها بر زمین افتاد زین غـم قامت شمشادها جای لبخـندی نمانده روی لبهای بقیع بر حریم این حرم رفتهست بس بیدادها پیکرش زخمیست این مرغ شکسته بال و پر بر گـلـویش مـانده جای دشنـۀ صیّـادها هر طرف را بنگری قبریست امّا بیرواق کی رود تصویر این ظلم عدو از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سـعــود ایـن زادۀ شــدّادهـا ای بقیعِ گشته ویران هیچ میدانی چرا میزند آتش به هر دل این خراب آبادها میوزد هر چند، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها میچکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تـیغ جـنـایت در کـف جـلّادها شد بنا گر پـایههـای ظـلـم، آیـد یـار ما تا فـرو ریـزد ازو ارکـان این بنـیـادها بارالها در ظهور مهدیات تعجـیل کن دوخـتـه این آسـتـانه چـشـم بر امـدادها عاقـبت آباد میگردد بـقـیعِ غـرقِ نـور مـیشـود نـابـود از او فــتـنـۀ شـیّـادهـا خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلـقهها، پـولادها
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
بسكه پنهان گشته گُل در زیر دامان بقیع بـوى گـل میآید از چـاك گـریـبان بقیع مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع نالههاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فـضاى حـسرتآلودِ غـمافـشان بقـیع گوش ده تا گـریۀ زار عـلى را بـشنوى نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقدهها پنهان به دل شعلهها سر میكشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوهگر صد آفتاب گر شكـافى ذرّه ذرّه خـاكِ رخشان بقیع هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع بـستهام پیـمـان الـفت با مـزار عـاشـقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دلهاى حزین خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كـن آبـاد از نـو، كـوى ویـران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
چشمم همين كه گشت خوشاقبال، گريه كرد ياد بـقـيع كرد و به هر حـال گريه كرد همراه چار قـبلۀ حاجـات اشک ریخت هـمپـاى چـار كـعـبـۀ آمـال گـريه كـرد يکباره چار كوه كجا بر زمين نشست؟ هفت آسمان به هـشتم شـوّال گريه كرد در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى با يادِ آن شـكـسته پـر و بـال گريه كرد با يـاد نـيـنـوا چه به سـجّـاد مىگـذشت بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد با داغ باقـر و غـم صادق دلـم شكـست حتّى به روی شانۀ من، شال گريه كرد بعـد از مـديـنـه، نـوبت كـربـبـلا رسـيد آنجا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
از جـنّت الـبـقـیع عـنـایت به ما کـنـنـد "آنان که خاک را به نظر کـیمیا کنند" بعد از حـدود یک سَده از غربت بقیع ای کاش درد بیحـرمـی را دوا کـنـند ایکاش گنبدی روی این چار باغ نور چون گـنـبـد حـریـمِ خـراسان بـنا کـنند باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند باب الکریم، رکن اساسیست در حرم بـایـد دری بـرای گـدایـان جــدا کـنـنـد اینجا عزیز میشود آنکس که زائرست حاجت نگـفـته حـاجت او را روا کنند ایکاش بعـد اینهمه دوری و انتـظـار فـکـری برای مـرقـد خـیـرالنـسا کـنند ایکاش بهـر سـاخـتن صحـن مجـتـبی مـا را بـرای کـارگـریاش سـوا کـنـند آنـانکه رزق داده به عـالـم نگـاهـشان "آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟"
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
ای با چهار حجّت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گـاهی زیـارتی به نیـابت ز عـاشـقـان این اشتـیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگفرش تـقـدیر تو نـوشته شده اینچـنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو میشود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛ بقیع! گـفتم بهـشت چـیست خـدایا؟ ندا رسید جـاییست بینـظـیر؛ شبـیه همین بقیع آل سـعـود رو به زوال است بیگـمان از بـرکـت ائـمّـۀ مدفـون در این بقـیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سـعـود و این نـفـسِ آخـرین؛ بقـیع!
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
بـقـیـع بُــقـعـه نـدارد، ولـی بـقــا دارد ضریح و صحن ندارد، ولی صفا دارد برای گـنبد و گـل دسته که نیامده است گــدا بـه خـانـۀ اربــاب الــتــجــا دارد کـنـار صحـن و سـرای پـیـمـبر اکـرم خـرابـه بـودن آن آسـتـان "چـرا" دارد جبین بسای به خاک درش که این درگاه به قـدر چـشـم هـمه خـلـق تـوتـیا دارد به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش کـبـوتـری که در آنجـا بـرو بـیـا دارد کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود کـسـی که در هـمـه تـاریخ آشـنـا دارد بقیع و غربت آن را چه خوب میفهمد دلـی که اُنـس به گُـلدسـتۀ رضا دارد به خـط خـون به سر کـوچۀ بنی هاشم نوشتهاند که: یک دست هم صدا دارد به خـاکبـوسی آن آسـتـان مرا بـبـرید که این گـلـوی رمق دیده عقـدهها دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
آهـنگ سـفـر کـرد بـه فـرمان حـسـین در کوچۀ کـوفه شد غـزلخوان حسین وقتی که حماسه را به خون امضا کرد میگفت: که جان من به قـربان حـسین ********** غلامرضا شکوهی ********** تـنهـا نه کـسـی تـو را هـمـاورد نـبـود یک مـردِ نـبـرد، یـار و هـمدرد نـبـود ********** احد ده بزرگی ********** پـیـغـمـبـر درد بـود و هـمدرد نـداشـت از کـوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت ********** محمد علی جوشایی ********** در شـهـر دلـی، به شـوق پـرواز نـبود بــا حــنــجــرهٔ بــاغ، هــم آواز نــبــود ********** میثم مومنی نژاد ********** در شـهـر نـمـانـده اهل دردی جـز تـو در جـادۀ عـشـق، رهـنـوردی جـز تـو ********** سید مهدی حسینی **********
: امتیاز
|
زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
بـین کُـفـار شـدم حـافـظ ایـمـان خـودم همه رفـتند و منم بر سر پیـمان خودم گوشۀ خلوت خود روضه به پا داشتهام شـدهام گـریـهکـن شـام غـریـبان خودم خـسته و تـشـنه لـبم کوفه ندارد مردی از غریبی شدهام دست به دامان خودم تـرسی از مرگ ندارم اگر اذنـم بدهـد کوفه را فـتح کـنم با دم طـوفان خودم هـمـۀ غـصـهام از آمـدن قـافـلـه اسـت ترسم از غربت مولاست نه از جان خودم بسکه دلـواپس زخـمـی شدن او هستم رفته از خاطر من زخم فراوان خودم خـیـزرانی که برای لـب او ساخـتهاند کاش میشد بخورد بر لب و دندان خودم گفته بودم که بیا، حال به جبران خطا میدهم جان خودم را سر ایمان خودم
: امتیاز
|
عید سعید فطر و پایان ماه رمضان
دل تا به خودش آمد و فهمید، زمان رفت چون تیر که از چلۀ تقـدیر کمان رفت " اوقات خوشی بود که با دوست به سر شد" سی روز و شب وصل که چون برق جهان رفت یک ماه به لطـف نفـس گـرم مناجـات از دوش دل خـستۀ ما بار گران رفت سیراب شد از کـوثر تـسـبیح، نفس ها زنگار هوی و هوس از جوهر جان رفت صد حـیف ندانست دلـم قـدر شب قدر تا فیض ابوحمزه و اشک و هیجان رفت خـورشـیـد که از پـردۀ شـوال در آمـد تا سال دگر فرصت ماه رمضان رفت با آمـدنـش غـلـغـلـه افــتـاد در افـلاک با رفـتن او رونـق بـازار جهـان رفت آن مـاه که در مرحـلـۀ وصف فـراتـر از دایـرۀ شعـر و معـانی و بیان رفت
: امتیاز
|
عید سعید فطر و توسل به امام رضا علیهالسلام
عـید آمد باز داغِ این پـشـیـمان تازه شد دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد روزههایم روزها با خشکسالی طی شدند در عوض در چشم خوبانِ تو باران تازه شد دور مانـدم با گـناه از تو ولی امسال هم باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد پنجـره فـولاد تو دم میدهـد، ما دیـدهایم هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد این گدا رفت آن گدا آمد، چه رفت و آمدی در کنار سفرهات هر روز، مهمان تازه شد سی شب از آب و عطش خواندیم و حالا گوشۀ صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد از کمانی کهنهتیری پرت شد، داغ رباب بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد
: امتیاز
|
مناجات و عید سعید فطر
چشم بر هم زدم و مـاه مبارک طی شد حسرتِ این دل افروخته پی در پی شد یاد باد آن همه اشک بصر و سوز دعا یاد باد آن همه شور سحـر و شوق خدا چه سفرها دل ما در دل شب داشته است چه سحرها که "ابوحمزه" به لب داشته است همدم و مـونس هر روزۀ ما قـرآن بود برکات و نـفحـاتش همه بی پـایـان بـود ای خوشا آنکه در این ماه خدا را دیده ست دامن خویشتن از رنگ و ریا برچیده ست چـقـدَر یاد "لب تـشنه" هـوائـیـمان کرد وقت افطار، عطش کرب و بلایی مان کرد کاش این مـعـنویت یکـسـره با ما باشـد عـیـدی ما فـرج یـوسـف زهــرا بـاشـد
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای پـاسخ بیچـون و چـرای هـمۀ ما اکـنـون تـویی و مسـئـلـههای همۀ ما کو آنکه در این خاک، سفرکرده ندارد سخـت است فـراق تـو بـرای همۀ ما ای گـریۀ شبهای مناجات من از تو لـبـخـنـد تــو آمــیـن دعـای هـمـۀ مـا تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم پیـچـیـده در این کـوه صـدای همۀ ما ای ابر اگر از خانـۀ آن یـار گـذشتی با گـریه بـزن بـوسـه به جای همۀ ما ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم امـا تو بکـش خـط به خـطای همۀ ما گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است جـرمی که نـوشـتـند به پـای هـمۀ ما در آتش عشق تو اگر مست نسـوزیم سـوزانـده شـدن بـاد سـزای هـمـۀ ما
: امتیاز
|
مناجات پایان ماه رمضانی و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
چه شبهای خوبی که با تو سحر شد نه سخـتی کـشیـدم، نه عمرم هدر شد نـگـفـتـی گـنـهـکـار بــیــرون بـمـانـد هـمـین شد که شـوقـم به تو بیشتر شد نه مـنّـت کـشـیده، نه زحـمـت کـشیده خـجـالـت کـشـیـده گــدا مـعــتـبـر شـد همه بار بـسـتـنـد، جـز من که مـانـدم چه خـاکـی به روی سر رهـگـذر شد جـز ایـنـجـا دگـر سـرپــنـاهـی نـدارم بـبـیـن سـائـلـت بـاز هـم دربـه در شد همه فـرصـتـم رفـت و دسـتم تهی شد دو سر سود خـالـص بـرایم ضرر شد چه خوش بودی ای سی شب افطار و گریه! بـســوزد فــراق تـو کـه دردســر شـد بــنــا بــود در بــیــن آتــش بــســوزم عـلـی تا کـه فـهـمـیـد، فـوراً سـپر شد گــنـاه مـرا بـیـن چــادر نـهــان کــرد عجب مادری! جای من خونجگر شد فـقـط دسـت من میرسـد بـه مـحـرم؟ حسین جان بیا فـرصتم مخـتـصر شد صدا زد بیا خواهرم، وقت تنگ است تو و جان طفـلان که وقـت سـفـر شـد بـرو کـهـنــه پـیــراهــنــم را بــیــاور بـرو که حـسـیـنت دگـر مُحـتـضر شد چـرا خـیـره مـانـدی بـه زیـر گـلـویـم بـبـین شـمر از غـصـهات با خـبر شد بکـش دسـت بر موی پُـر پـیچ و تـابم که تقدیر من خـنجـر از پشت سر شد
: امتیاز
|
مناجات پایان ماه رمضانی و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
لحظههای آخر و احساسِ غربت میکنیم ای خـدا داریم کمکم رفع زحمت میکنیم درگـذر از ما اگر بـزم تو را بَرهَم زدیم پیشِ تو از حال و روزِ خود شکایت میکنیم معصیت کردیم و رفت از یادمان مهمانیات میزبانی کردی! احساسِ خجالت میکنیم "یا غیاثَ المُستغـیثـین" گفته و با التماس با همین دستانِ خالی عرض حاجت میکنیم یا رفـیـقَ، سَیـدی، مَن لا رفـیـقَ غـیرِ تو سودِ بسیاری از این نوعِ رفـاقت میکنیم ما به ماهِ تو، به إعجازِ سَحَر دل بستهایم بیشتر از قبل وقتی کسبِ رحمت میکنیم سـفـرهٔ افـطـارهای آخـرین است و مُـدام با تو داریم از قبولِ توبه صحبت میکنیم راستی بخشیدی آخر یا نه؟ ما را ای کریم درگذر حالا که مستأصل صدایت میکنیم ما به شبهایِ مناجاتِ تو عادت کردهایم بعد از این با گریه هَرشَب با تو خلوت میکنیم عهـد میبـنـدیـم با تو زیـرِ ایـوان نـجـف بعد از این، جانِ علی بهتر عبادت میکنیم جانِ آقـایی که میگـفـتند رو به زیـنـبـش از حسینت هرچه میخواهیم غارت میکنیم سر به روی نیزه، انگشتر به دستِ دشمنان در دل از این داغ، احساسِ حرارت میکنیم!
: امتیاز
|